میگفت زنان حضور و فعالیت داشته باشند اما نه با جلوه گریهای زنانه و دلبرانه. او اندیشه و شخصیت والای زن را برای جامعه میخواست و ضروری میدانست. پس توصیه میکرد که از خانه قدم به دنیای بیرون بگذارید در حالی که زنانگی تان پشت در جامانده است، تا انسانی در جمع حضور یافته باشد و اندیشه و گفتار و رفتار او مورد توجه و احترام قرار بگیرد نه جلوههای زیبای جسم و زنانگیاش.
هوالمطلوب
زن، انسانی توانمند که با حضوری آراسته جامعه را تکمیل میکند
وقتی به امام موسی صدر میاندیشی بیشترین چیزی که به ذهن میآید کار و فعالیت اجتماعی و در صحنه بودن ایشان است. مردی که قلبش برای اجتماع میتپید و اندیشهاش برای همزیستی آرام آدمی جریان ساز بود.
جمع و جماعت را همانطور که آیین آسمانی به آن توصیه کرده است، میدید و از با هم ساختن، با هم فکر کردن و با هم پیش رفتن میگفت و «تنهایی» را تنها در لحظات ناب نجوا با معبود مطلوب میدید.
او انسان را برای همین تفکر میخواست و رهبری میکرد، فرقی نداشت زن باشی یا مرد. زن را محدود و محصور به شرایط و قوانین از پیش تعیین شده نمیدید. زن را انسان والا و توانمندی میدید که باید در دو عرصه حضوری فعال داشته باشد، در کانون خانه و در بیرون از آن. هرگز نگفت که زنان در پس پردهها بنشینند و تنها کودک پروری و خانه داری کنند. به خوبی میدانست که زن وظیفۀ مهم تربیت و پرورش فرزند را در پرتو آگاهی و حضور است که به بهترین شیوه انجام میدهد. او از ساختن انسانی سالم و شاد و آرام و پیشرو برای جامعه حرف میزد و این میسر نیست، جز آنکه پرورش دهنده چنین انسانی جامعه و با هم بودن را بشناسد و به خوبی لمس کرده باشد.
از بیرون آمدن زن که حرف میزد، با نگاههای غضب آلود و افکار بسته و محدودی مواجه میشد که جلویش میایستادند. اما او مرد اندیشه بود و به همه چیز فکر میکرد، برای شکستن این محدودیتها هم میاندیشید و از آیین آسمانی بهره میگرفت که برای زیستن مطلوب آدمی بهترین راه و روش را نشان میداد.
اصل این بود که زن، این آفریده زیبای خداوند به خوبی محافظت شود تا روح لطیفش آسیب نبیند. چرا که آسیب و رنجش او برابر با آسیب فرزند و خانوادهای است که میپروراند و در نهایت، آسیب جمع و جماعتی که از این فرزندان شکل میگیرد و ساخته میشود. میگفت زنان حضور و فعالیت داشته باشند اما نه با جلوه گریهای زنانه و دلبرانه. او اندیشه و شخصیت والای زن را برای جامعه میخواست و ضروری میدانست. پس توصیه میکرد که از خانه قدم به دنیای بیرون بگذارید در حالی که زنانگی تان پشت در جامانده است، تا انسانی در جمع حضور یافته باشد و اندیشه و گفتار و رفتار او مورد توجه و احترام قرار بگیرد نه جلوههای زیبای جسم و زنانگیاش.
میگفت ما زنان را درگیر فعالیتهای اجتماعی میکنیم تا آرام آرام در مسیر حرکتهای مطلوب اجتماعی، متوجه حقایق دیگری در عالم شوند و دنیا را تنها در لباس نو خریدن و آرایش کردن و از این میهمانی به آن میهمانی رفتن نبیند، تا بفهمند در زندگی چیزهای دیگری هم هست.
مطابق گفتار آسمانی خالق آدمی که به زنان میگوید: «وقتی بیرون میآیید زنانگیتان را بروز ندهید و برانگیزاننده حرف نزنید که اگر اینگونه باشید، اولین چیزی که مردان در شما میبینند زنانگی است و سایر توانمندیهایتان پنهان میشود» به پوشش و حجاب و عفت توصیه میکرد و معتقد بود که این حجاب قالب و ظاهر است و باطن آنکه مهمتر است، عفت وحیاست که اصلی فرهنگی درتمام فرهنگهاست. و این گونه بود که پوشش را دست و پاگیر نمیدانست چرا که آن را وسیلهای برای بروز توانمندیهای ارزشی زنان در جامعه میشناخت.
از او که درباره حضور زنان خانوادهاش در بیرون از خانه میپرسیدند میگفت:
«احساس نمیکنم حجاب همسر و خواهرم که درجنوب فعال است، مانع وظایف اجتماعیشان شده باشد» و معتقد بود زن اندیشمند و فعال آرام آرام به سمت پوشش مطلوب حرکت میکند و نیازی نیست که با چماقی در دست بالای سرش بایستی و مراقبش باشی. تنها فکر او و اندیشهاش را تعالی ببخش تا خود مطابق فطرتش به بهترین شکل رفتار کند. این را فقط به زبان نمیگفت و اولین کسی که عمل میکرد نیز خودش بود، از همین رو هیچ وقت به دخترش درباره پوشش تذکر نمیداد و تنها بر شیک پوشی و آراسته بودن در عین سادگی تاکید میکرد.
مرد اندیشه و عمل، زن اندیشمند و توانا را این گونه برای حضور در جامعه تشویق میکرد و از او میخواست که آراسته و ساده برای نشان دادن جلوههایی دیگر از قدرت خلقتش قدم به بیرون از خانه بگذارد و جمع انسانی را با یاری آیین آسمانی که به رهنمودهایش تکیه دارد، تکمیل کند.