«اگر من حق این جامعه را ادا کنم، حق خانوادهام نیز ادا میگردد. اما عکس مسئله صادق نیست. اگر حق خانوادهام را ادا کنم، لزوماً حق جامعه ادا نمیشود. امروز مسئولیت این مردم با من است! من نمیتوانم خانواده خود را بر آنها ترجیح دهم.»
امام موسی صدر در شبانه روز، هجده ساعت کار مفید و مؤثر میکرد. این برنامه منظم و همیشگی ایشان بود که هیچوقت تعطیل نمیشد. در کنار این برنامه روزانه، مرتباً پیش میآمد که چند شبانهروز را بیدار بودند. طوری بیخوابی کشیده بودند، که عصب چشمشان در این اواخر مشکل پیدا کرده بود. وقتی برخی از برادران ایشان را به استراحت دعوت میکردند، میگفتند: «من مبتلا هستم! چارهای ندارم! نمیتوانم مشکلات مردم را ببینم و بیتفاوت بمانم.»
منزل امام موسی صدر در طبقه چهارم مجلس اعلای اسلامی شیعه بود. منزل مستقلی از خودشان نداشتند. حجم کارها و گرفتاریهای ایشان به جایی رسید که گاهی اوقات روزها و هفتهها میگذشتند و خانواده امام نمیتوانستند ایشان را ببینند. با اینکه منزل و محل کار امام در یک ساختمان بود. یادم هست که یک بار قریب دو ماه سپری گردید و خانواده امام نتوانستند این بزرگوار را ملاقات کنند. گرفتاریها فوقالعاده زیاد بودند و امام دائماً در سفر بود. از سفر که برگشتند، مستقیماً به شهر صور رفتند. امام در آنجا جلسهای داشت و برای مردم سخنرانی میکرد. آن زمان رسم نبود که خانمها در جلسات عمومی شرکت کنند. آشپزخانه در مجاورت سالن قرار داشت. همسر و دختر امام به داخل آشپزخانه رفتند. از پشت پنجره ایشان را تماشا کرده و میگریستند.
برخی از برادران به امام موسی صدر اعتراض کرده بودند. پرسیده بودند که آیا این ظلم نیست. بالاخره خانواده هم حقی دارد. امام موسی صدر ضمن تصدیق آنها جواب داده بود: «اگر من حق اینجامعه را ادا کنم، حق خانوادهام نیز ادا میگردد. اما عکس مسئله صادق نیست. اگر حق خانوادهام را ادا کنم، لزوماً حق جامعه ادا نمیشود. امروز مسئولیت این مردم با من است! من نمیتوانم خانواده خود را بر آنها ترجیح دهم.»
منبع: کمالیان، محسن، عزت شیعه ج۱، علی اکبر رنجبر کرمانی، تهران، ۱۳۸۸