قاسم تبریزی گفت: علیرغم تاثیر بسیار آیتالله مستجابی در جریانهای سیاسی معاصر و ارتباطش با امام موسی صدر، مطالب اندکی درباره ایشان کار شده و «یاران موافق» از این نظر کتاب مناسبی است.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه امام موسی صدر، کتاب
«یاران موافق» سومین جلد از مجموعه کتابهای گروه تاریخ شفاهی مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر است که به خاطرات آیتالله سید مرتضی مستجابی از دوستان نزدیک امام موسی صدر میپردازد و حمید قزوینی، مصاحبهگر و تدوینکننده این کتاب است.
به مناسبت برگزاری آیین رونمایی این کتاب و تجلیل از شخصیت آیت الله مستجابی در شهر اصفهان با قاسم تبریزی، نویسنده و پژوهشگر ارشد تاریخ معاصر، مدیر کتابخانه تخصصی انقلاب اسلامی مجلس شورای اسلامی و مدیر کتابخانه موزه عبرت به گفتوگو نشستیم که متن آن را در ادامه میخوانید.
به نظر جنابعالی مهمترین ویژگی کتاب «یاران موافق» که در حوزه تاریخ شفاهی دسته بندی میشود، چیست؟
مهمترین ویژگی این کتاب در شناساندن آیت الله سیدمرتضی مستجابی است. با توجه به اهمیت این چهره مبارز و انقلابی که از خاندان جلیله صدر است، متاسفانه تاکنون پژوهشگران و تاریخنویسان به شخصیت او بیاعتنا بوده و در میان ایرانیان ناشناخته است. آیتالله مستجابی یکی از چهرههای روحانی و سیاسی فعال در دهههای ۲۰ و ۳۰ است. من چند بار حضوری خدمت ایشان رسیدم و متوجه شدم که خود ایشان خاطراتش را نوشته، اما به کسی اجازه مشاهده آن را نمیدهد و اصرار دارد تا زمانی که در قید حیات است، این خاطرات منتشر نشود. آیتالله مستجابی ورزشکار، هنرمند، خوشنویس و شاعری قوی است و میتوان او را در زمره اهل فتوت نیز به شمار آورد. این روحانی اثرگذار در مدرسه مروی و همچنین نجف اشرف تحصیل کرده و نکات جالبی را درباره آنها ارائه میکند. به دلیل آنکه تحصیلات آیتالله مستجابی در نجف در محضر آیتالله العظمی سید عبدالهادی شیرازی بوده به این چهره نیز اشارههای جالب و درخور توجهی دارد.
با این اوصاف فقط کسانی که دهه ۲۰ و اوایل ۳۰ را درک کردند، آیتالله مستجابی را در کنار آیتالله کاشانی و فدائیان اسلام دیدهاند. حضور او در تظاهرات و راهپیمائیهایی که فدائیان اسلام برگزار میکردند برجسته بود. ارتباطی که ایشان با عموی خود آیتالله العظمی سید صدرالدین صدر و عموزاده خود یعنی امام موسی صدر داشته نیز حایز اهمیت است. رفاقت و صمیمیتی که آیتالله مستجابی با امام موسی صدر داشته در این کتاب مطرح شده است.
در کتاب «یاران موافق» مخاطبان با شخصیت آیتالله مستجابی و خانواده او آشنا میشوند. همچنین ایشان اطلاعات ذیقیمتی از آیتالله سیدرضا صدر نیز ارائه میدهند که پیشتر چندان به آنها پرداخته نشده بود. صحبتهای آیتالله مستجابی در این کتاب درباره خاندان صدر در کنار کتاب «خاندان صدر» نوشته محسن کمالیان، از منابع تحقیق مناسب در رجال شناسی، اصحاب شناسی و شناخت خاندان صدر برای طلاب و دانشجویان است. هرچند که در این کتاب آیتالله مستجابی درباره پدر و پدربزرگ خود به اختصار صحبت کرده، اما به هر حال این کتاب در راستای شناخت خاندان صدر مهم است. امیدوارم ایشان از این حرف خود کوتاه آمده و اجازه انتشار خاطرات خودنوشتهشان را هم بدهد. دیگر مطالب مهم مطرح شده در این کتاب تصویرنابی است که آیتالله مستجابی از دوران رضا خان و فرهنگ و سنتهای شهر اصفهان ارائه میدهند.
شخصیتی که از امام موسی صدر در خاطرات آیت الله مستجابی تصویر شده را چگونه میبینید؟
آیتالله مستجابی به دلیل آنکه از یاران دیرین و از نزدیکترین افراد به امام موسی صدر در ایام اقامت ایشان در ایران بود، آشنایی کاملی با شخصیت ایشان دارد. بر اساس کلام ایشان است که ما متوجه میشویم امام موسی صدر در ایران نیز به مانند لبنان منشا اثر بود. آیتالله مستجابی همچنین به دلیل سفرهایی که به آلمان و لبنان داشته خاطرات خوبی از امام موسی صدر، به ویژه در هنگام حضور ایشان در برخی مراکز چون کلیساها و نحوه تعامل و سلوک ایشان با غیرمسلمانها در آن کشورها عنوان میکند. از جمله ویژگیهای شخصیتی امام موسی صدر که در این کتاب به خوبی مطرح شده تاکید بر ذوق، شوق، استعداد و فهم سیاسی والای ایشان است. به نظرم با توجه به اهمیت خاطرات آیتالله مستجابی از امام موسی صدر، همکاران مؤسسه فرهنگی و تحقیقاتی امام موسی صدر از ایشان خواهش کنند تا مطالب مربوط به امام از کتاب خاطرات خودنوشت او استخراج شده و به عنوان جلد دوم «یاران موافق» منتشر شود.
به دلیل تنوع خاطرات این کتاب، اطلاعاتی نیز درباره فداییان اسلام، برخی مسائل و چهرههای سیاسی عنوان شده است. آنها را چگونه ارزیابی میکنید؟
هرچند که این کتاب قرار است به خاطرات آیتالله مستجابی از امام موسی صدر بپردازد، اما به نظرم میشد درباره فدائیان اسلام و مساله ملی شدن صنعت نفت بیشتر از ایشان سوال پرسید. البته نباید از انصاف خارج شد، چرا که در این کتاب ــ هرچند به صورت پراکنده ــ اطلاعات خوب و دسته اولی درباره نهضت نفت، شهید نواب صفوی و موضوع فلسطین به مخاطبان ارائه میشود. همچنین مصاحبه کننده اطلاعات خوبی نسبت به تاریخ معاصر و خاندان صدر دارد و سوالات بسیار مناسب و هدفمندی را میپرسد. ویرایش کتاب و البته ضمائم آن برای مستند بودن سخنان آیتالله مستجابی نیز عالی است. به نظرم این کتاب در درازمدت به عنوان یک کتاب مرجع درباره تاریخ معاصر میتواند مورد استفاده قرار بگیرد.
اما درباره برخی از شخصیتها گاهی بسیار شتابزده مطالبی مطرح شده است. به عنوان مثال یکی از شخصیتهایی که در این کتاب به طور ناقص معرفی میشود، مهدی میراشرافی است. او از افراد وابسته به رژیم پهلوی و محافل انگلیسی بود. در تاریخ معاصر از او با عنوان یکی از سرمایه دارانی که مرتکب خیانت و جنایت به ویژه در کودتای ۲۸ مرداد، شدند، یاد میکنند. وقتی در کلام آیتالله مستجابی نام این آدم ــ در صفحه ۱۱۴ تا ۱۱۷ ــ میآید، در پاورقی اشاره میشود که میراشرافی در مجلس حضور داشت و فعالیتهای اقتصادی نیز انجام میداد و در زمانی دستگیر شد که شمس قناتآبادی از آیتالله مستجابی درخواست وساطت برای آزادیاش را میکند. این پاورقی ناقص است و معلوم نیست که به عنوان مثال فعالیت اقتصادی او مثبت یا منفی بوده است.
آیتالله مستجابی در این کتاب از ارتباط و برخوردش با «شمس قنات آبادی» نیز خاطراتی میگوید، به نظر شما این شخصیت به طور مناسب به مخاطبان معرفی میشود؟آیتالله مستجابی در این کتاب بیان کرده که شمس قنات آبادی از علمای بزرگ تهران بود، که کلام درستی است. اگر با اغماض نگاه کنیم باید بگوییم که زندگی سیاسی شمس قنات آبادی دو دوره دارد. در دوره دوم زندگیاش به ویژه از سال ۱۳۲۷ به بعد وی عامل دربار و انگلیسیها است. خیانتهای بزرگی هم مرتکب شد که یکی از آنها برهم زدن رابطه آیتالله کاشانی و فداییان اسلام است. وی به طور کل از کسانی است که در دوره دوم زندگی سیاسی خود در جامعه ایجاد تشتت میکرد. مرحوم آقای فلسفی در خاطرات خود بیان میکند که من از آیتالله کاشانی در عجبم که چرا شخصی مانند شمس را در بیت خود راه میدهد. بعد از کودتا هم عمامه خود را جلوی ماشین شاه به زمین میزند که چرا نماینده مجلس نشده است. شاه هم دستور وکیل مجلس شدن او را میدهد و بعد حسین علا، وزیر دربار کروات و لباس شیکی برای او فرستاد تا دیگر لباس روحانیت را تنش نکند. قناتآبادی البته خاطرات خود را هم برای ساواک نوشت. یک نکته را فراموش نکنیم که هرچند نباید در این کتاب زندگی خصوصی افراد را مطرح کرد، اما بیان نکاتی از زندگی اشخاص که به مسائل جامعه ارتباط داشته، لازم است.
مهمترین نقطه ضعف یا کمبودی که در تدوین این کتاب دیدهاید، چه چیز است؟
یکی از ایرادات این کتاب در این است که در هنگام نام بردن از برخی از شخصیتها تنها به نام و نام خانوادگی بسنده شده است. یکی از این شخصیتها آیتالله میرزا باقر آشتیانی است که صرفا با عنوان میرزا باقر آشتیانی درج شده است. نسل ما اکنون با این چهرهها آشنایی دارد، اما آیا نسل ۵۰ سال بعد نیز با این چهرهها آشنایی خواهند داشت؟ درست این است که افراد را با همان القابی که دارند، نام ببریم. یکی از مشکلاتی که در رجال نویسی اخیر شروع شده است این است که به طور مثال القاب حوزوی یا دانشگاهی را در کنار نام اشخاص درج نمیکنند. به عنوان مثال وقتی در کنار نام «علی قدوسی» بنویسیم شهید آیتالله علی قدوسی، مخاطب متوجه میشود که اولا این شخص شهید شده و ثانیا دارای مرتبه حوزوی بالایی بوده است. آوردن این القاب متن را قابل استناد میکند. به عنوان مثال در این کتاب نام «سیدحسین قمی» درج شده است، خوب مخاطبان جوان واقعا درک نمیکند که ایشان چه شخصیتی بودند. مثال دیگر در آوردن نام «سید باقر شفتی» است. این چهره در دوران قاجار در اصفهان مرجع تقلید بود و حدود الهی را نیز جاری میکرد. همچنین حوزه علمیه و کتابخانهای غنی در اصفهان داشت و طلبههایی چون شیخ مرتضی انصاری و ملا عبدالله زنوزی در آن درس میخواندند. ایشان در دوران حیات خود به «حجتالاسلام» معروف بود. اما در این کتاب نام ایشان فقط به صورت «سیدباقر شفتی» درج شده است که بیانصافی است. البته در هنگام نام بردن از برخی اشخاص القاب آنها درج شده و این نشان دهنده عدم یکدستی کتاب است که باید در چاپهای بعدی آن را اصلاح کرد.
نیاوردن القاب حوزوی باعث قداستزدایی از شخصیتهای ملی نیز میشود. در غرب معمول است که القاب حوزوی اشخاص را هنگام نوشتن دانشنامهها درباره موضوعات شرقی نمینویسند. ما نباید از آنها تقلید کنیم، حتی به نظر من حتما باید در کنار نام چهرههایی چون علی شریعتی و محمد مصدق، «دکتر» بیاوریم چون در شناسایی هرچه بهتر آنها مهم است، چرا که نشان دهنده شخصیت اجتماعی و سیاسی آنهاست. ضمن اینکه ممکن است مخاطبی که کتاب را میخواند برای نخستین بار با این اسامی مواجه شود، بنابراین بهتر است که اگر دکتر شریعتی جامعهشناس و یا اسلامشناس بوده، تخصصهای ایشان را نیز معرفی کنیم. البته درست این است که در نوبت نخست که در کتاب نام اشخاص مطرح میشود همراه با القاب حوزوی و یا دانشگاهی باشد و بعد در ادامه اگر بار دیگری نام اشخاص مطرح شد، دیگر آوردن القاب الزامی نیست.
نکته دیگر این که در این کتاب نام کسانی چون سیدضیاالدین طباطبایی، مظفر بقایی، عبدالحسین هژیر و... مطرح شده که توضیحات چندانی درباره آنها در بخش ملحقات کتاب وجود ندارد. به عنوان مثال سیدضیا در حد دو سطر معرفی شده که به نظر من حتی اگر درج نمیشد بهتر بود، چرا که مخاطب به هیچ عنوان با مطالعه آن پی به خیانتهای سیدضیا به کشور نمیبرد. به نظرم چون بخشی از مخاطبان این کتاب ممکن است آشنایی چندانی با تاریخ معاصر نداشته باشند، باید در بخش معرفی شخصیتها توضیحات مبسوطی درباره آنها درج میشد. به عنوان مثال چهره مشهوری چون ابوالحسن صبا در حدود یک صفحه و نیم معرفی شده است، اما درباره برخی شخصیتها که به مانند صبا شناخته شده نیستند، تنها یک یا دو خط وجود دارد. به هر حال به بهتر است در چاپهای بعدی حتما توضیحات بیشتری درباره برخی شخصیتها ارائه شود.
ببینید این نکاتی که درباره لزوم آوردن القاب حوزوی و دانشگاهی مطرح کردم، یک امر ضروری در تاریخنگاری ماست. ممکن است که بسیاری از مخاطبان این دوره با چهرههای مطرح شده در کتاب آشنا باشند و نیازی به آوردن القاب برای این طیف نباشد، اما کتاب ماندگار است و نسلهای آینده نیز نیاز به آن دارند. اینگونه آیندگان در مطالعه این کتاب با مشکل مواجه خواهند شد؛ کما اینکه همین مشکل را تاریخنگاران درباره شخصیتهای دوره مشروطه دارند. با این اوصاف معتقدم که این کتاب در کل اثر مناسبی است که بسیار میتواند برای پژوهشگران و همچنین دانشجویان و طلاب مفید باشد.