ایشان روزه بودند. آقای صدر خودشان صاحب نظر بودند و چون همیشه در حال تردد بودند، روزه را میگرفتند.
...ایشان علاوه بر این، نامهای هم نوشتند تا به حضرت امام تقدیم کنم. نامه ایشان دربسته بود و من نامه را نخواندم؛ ولی مضمون نامه همان دعوت از امام بود و خودشان گفته بودند که من این مطلب را در نامه مینویسم. مشغول همین صحبتها بودیم که به مرز لبنان رسیدیم.
در مرز جایی وجود داشت که پاسپورتها را کنترل میکردند و ویزا صادر میکردند. اگر کسی میخواست وارد لبنان یا سوریه شود، در این محل به او ویزا میدادند. گذرنامههای ما را هم بردند و ویزا صادر کردند. در همین حین دیدم که یاسر عرفات هم با تشریفات و اسکورتهای زیادی از سوریه به طرف لبنان رفت. از مرز به طرف بیروت حرکت کردیم و آقای موسی صدر در همین راه، مسیرشان را به طرف بعلبک عوض کردند. یک شب در آنجا توقف کردیم.
ایشان در بعلبک دوستی داشتند که نامش اصفهانی بود. بعلبک هم منطقه خوش آب و هوایی است. ایشان روزه بودند. آقای صدر خودشان صاحب نظر بودند و چون همیشه در حال تردد بودند، روزه را میگرفتند. از رفت و آمدها و صحبتهایی که رد و بدل میشد، احساس کردم که ایشان به خاطر مسائل امنیتی به بیروت نرفتهاند. متوجه شدم که خبرهایی به ایشان دادند و ایشان هم به دلیل مسائل امنیتی مسیر را عوض کردند. وقتی که من یاسر عرفات را با آن همه اسکورت دیدم، از ایشان سوال کردم که شما با این همه خطراتی که وجود دارد، چگونه مسائل امنیتی را رعایت میکنید؟ ایشان گفت که با تعویض ماشین و با تغییر وقت و زمان رفت و آمدها، مسائل امنیتی را رعایت میکنم. برای ترور کردن شخص معمولا ساعت ورود و خروج را کنترل میکردند و سپس اقدام به ترور مینمودند. بعدها که ایشان ناپدید شد، این احتمال میرفت که در همان زمان میخواستند ایشان را از بین ببرند. ولی در آن زمان با ترور میخواستند ایشان را از بین ببرند، ولی این نقشه عملی نشده بود و با ربودن، توانستند ایشان را از صحنه حذف کنند.
منبع: کتاب خاطرات آیت الله طاهری خرم آبادی