امام موسی صدر در ماه ژوئن ۱۹۷۵ به مدت ۴ روز در اعتراض به جنگهای داخلی لبنان اعتصاب غذا کرد.
به گزارش روابط عمومی مؤسسهٔ امام موسی صدر، امام صدر از روز جمعه، ۲۷ ژوئن ۱۹۷۵ (برابر با تیرماه ۱۳۵۴ شمسی) در مسجد صفا واقع در مجتمع آموزشی عاملیه دست به اعتصاب غذای نامحدود زد.
آنان خاک وطن را آلوده کردند؛ پس به خانهٔ خدا پناه آوردم
امام موسی صدر که در اعتراض به جنگهای داخلی لبنان اعتصاب غذا کرده بود در بیانیهای تاریخی، خواستههای خود را، که پایان خونریزی و برقراری آتش بس از طرف همهٔ نیروها و موارد دیگر بود، اعلام کرد. گروههای بسیاری از مردم در این اعتصاب با او همراه شدند و هزاران نفر از بعلبک و شهرهای دیگر جنوب به سوی بیروت سرازیر شدند.
در نهایت در اول ژوئیه، امام با انتشار پیامی، پس از ۴ روز به اعتصاب غذای خود پایان داد.
در بخشی از بیانیه امام صدر آمده است: «آنان خاک وطن را آلوده کردند؛ پس به خانهٔ خدا پناه آوردم تا از او یاری بجویم و در اینجا در حال اعتکاف خواهم ماند تا کشور بحران را پشت سر گذارد و صدای توپخانهها خفه شود!هممیهنان! من به جز جان خود چیزی ندارم و همان را به میدان آوردهام تا برای وطن و زندگی هموطنان و مصلحت والای وطن قربانی کنم و بر این عقیدهام که شرط اصلی موفقیت تحصن این است که ادامه پیدا کند و تمام هموطنان در همة فرقهها و مناطق از آن حمایت کنند و این اقدام مسالمتآمیز و غیرمسلحانه باقی بماند، چرا که اقدامات مسلحانه و قدرتنماییهای سیاسی و همهٔ مظاهر خشونتْ کشور را درنوردیده و درد و رنج مردم را بیشتر کرده و به پیچیدگی بحران افزوده است. در این اوضاع انسان با همهٔ دارایی و تواناییاش، با روح و جسمش، با حیات شخصی و روابط انسانیاش، با همهٔ تواناییها و روابطی که خداوند به او عطا کرده است، تنها مانده و باید با همهٔ سرمایهٔ خود وارد میدان شود.»
متن کامل این بیانیه را
اینجا بخوانید.
اعتصاب غذای امام موسی صدر به روایت دکتر چمران
دکتر مصطفی چمران در خاطراتی که در کتاب «لبنان به روایت امام موسی صدر و شهید مصطفی چمران» منتشر شده دربارهٔ اعتصاب غذای امام صدر گفته است: «اعلام اعتصاب غذای امام موسی برای ختم خونریزی در بحبوحهٔ کشت و کشتار، لبنان را به لرزه درآورد. مسیحیان غیرکتائبی به خود آمدند و دریافتند که همهٔ مسلمین طرفدار جنگ نیستند، تبلیغات کتائب دایر بر جنگ و خونریزی و حتی به دریا ریختن مسیحیان و قتل عام آنها بیاساس است و از این نظر لزومی ندیدند که چشم و گوش بسته از برنامههای سیاسی کتائب پیروی و سرنوشت خود را تسلیم کتائب کنند. ولی احزاب چپ و جنبلاط عصبانی شدند و بیانیههای متعدد ضد امام موسی صدر صادر کردند و از او خواستند که به جای اعتصاب غذا در مسجد به وسط شیاح منطقه جنگ بیاید و در قتال شرکت کند و حتی احزاب چپ عدهای از عوامل خود را به مسجد فرستادند و داخل مردم شروع به تحریک ضد امام موسی کرده و او را وادار به خروج از مسجد کنند.»
متن کامل روایت دکتر چمران را
اینجا بخوانید.
روایت رباب صدر از همراهی مردم با اعتصاب امام موسی صدر
رباب صدر، خواهر امام موسی صدر در خاطراتی می گوید: «وقتی که آقای صدر برای اعتصام [اعتصاب غذا] به مسجد صفا رفتند ما هم در صور به بیتالفتاة [خانه دختران] رفتیم و آنجا اعتصام کردیم.
به دلیل جنگ راه بین بیروت و صور بسته بود و و فلسطینیها هم تلفن را قطع کرده بودند و نمیتوانستیم با بیروت صحبت کنیم پس ما اخبار اعتصام را از روزنامهها و رادیوها پیگیری میکردیم.
اهل شهر جمع شدند و هر روز به تعداد افراد اضافه میشد، دعا میخواندیم، صحبت میکردیم. بعضیها واقعاً از نخوردن سرشان گیج میرفت بعضیها فشارشان پایین بود. جو سختی بود همه متأثر و نگران بودند که نتیجهٔ این اعتصام چه میشود. درگیری زیاد بود، در بیروت جنگ بود، شلوغ بود، و ما هم در همین حال بودیم. یک روز به این نتیجه رسیدیم که نشستن فایدهای ندارد و باید اقدامی کنیم. به خیابانها رفتیم و تظاهرات کردیم همهٔ مردم آمدند. پیشنهاد شد که همگی به کلیسا برویم و رفتیم. در آنجا مطران آمد و صحبت کرد و اظهار تأسف کرد و قول داد که با امام و مسئولین شخصیتهای مرتبط تماس بگیرند تا برای به نتیجه رسیدن کار اقدامی کنند.»
متن کامل خاطرۀ خواهر امام موسی صدر را اینجا بخوانید.
شب آخر اعتصاب به روایت حوراء صدر
حوراء صدر، فرزند امام موسی صدر در خاطراتی دربارهٔ این واقعه میگوید: «روز آخر ما برای دیدن امام به مسجد رفتیم. منزل ما حازمیه بود که به نسبت با مسجد فاصلهٔ زیادی داشتیم. حازمیه منطقهای مسیحینشین بود و البته به تعبیر امام، منطقهٔ خاکستری، یعنی از مناطقی نبود که ساکنانش خیلی متعصب باشند... آن شب هم که شب آخر اعتصاب بود بمباران شدید بود و گفتند باید به پناهگاه بروید، دور مسجد را میزدند. در مسجد نیمطبقهای بود که امام موسی صدر آنجا مستقر بودند و برای نماز یا خطبه پایین میآمدند، ولی استقرارشان آنجا بود و مردم برای دیدن ایشان به طبقهٔ بالا میرفتند.
شب آخر همهٔ کسانی که در مسجد بودند به پناهگاه رفتند ولی خود امام از محل استقرارشان پایین آمدند و در مسجد ماندند، حالا بقیه از مسجد به پناهگاه رفته بودند ولی امام به مسجد آمدند. با وجود اینکه خیلی به ایشان اصرار میشد که به پناهگاه بروند اما امام در مسجد ماندند. با اینکه خطرناک هم بود و ممکن بود خمپارهها مسجد را ویران کنند.»
متن کامل خاطره فرزند امام موسی صدر از شب آخر اعتصاب غذا را
اینجا بخوانید.