بازهم باید فقدان عزیز دیگری را باور میکردیم. هنوز غم فراق دکتر
صادق طباطبایی را فراموش نکرده بودیم که نوبت به «صادق» دیگری رسید، این بار دکتر
صادق آیینه وند، استاد برجستۀ تاریخ اسلام و رئیس پژوهشگاه علوم انسانی علاقه مندان خود را ترک گفت.
معلوم نیست حکایت ما و راویانی که یک به یک تنهایمان میگذارند چیست و کجا قرار است تمام شود. حکایتی که روایت تاریخ از زبان راویان «صادق» را همیشه ناتمام میگذارد!
وقتی
گروه تاریخ شفاهی، فهرستی از راویان خاطرات را تهیه میکرد، از همان ابتدا با دو گروه مواجه بودیم. گروه اول، آنها که مستقیماً خاطراتی از امام موسی صدر و سایر شخصیتهای خاندان صدر دارند و گروه دوم کسانی که غیر مسقیم با ایشان مرتبط بودهاند.
دکتر صادق آیینه وند از گروه دوم بود. او از یک سو به دلیل اشراف بالایی که به تاریخ اسلام داشت و از سوی دیگر به دلیل چند سال اقامت در سوریه و لبنان و فعالیتهای علمی و فرهنگی که پس از پیروزی انقلاب انجام داده بود، گزینۀ مهمی برای مصاحبه به شمار میآمد. بر این اساس، با اوتماس گرفتیم تا زمانی را برای دیدار تعیین کند. اما استاد به رغم اشتغالات مختلف علمی، متواضعانه با روی گشاده پاسخ داد که شخصاً برای دیدار مدیریت و همکاران به مؤسسه میآید.
او در زمان مقرر آمد و همچون همیشه با لبخند و آرامشی که خاص خودش بود،
به پرسش های ما پاسخ داد.
دکتر آیینه وند با یادآوری خاطراتی از روزهای درگذشت دکتر شریعتی و اولین زمینههای آشنایی با امام صدر گفت: «آن روزها ما دانشجوی جوانی بودیم و هنوز با نام امام موسی صدر آشنا نشده بودیم اما وقتی شنیدیم که امام صدر با وجود همه فشارهای سیاسی که از ناحیه دولت وقت ایران و برخی محافل مذهبی علیه دکتر شریعتی بود برای تدفین او در زینبیه اقدام کرده و مراسم تکریمی هم برایش در بیروت برگزار کرده نسبت به او سرشار از ادب و احترام شدیم احساسی که هیچ گاه فراموش نشد.»
او دربارۀ مشاهدات خود از لبنان هم میگفت: «من در لبنان اثرات وجودی و برکات امام موسی صدر را دیدم و احساس میکردم امام صدر میتوانست نقش فراوانی داشته باشد و سکاندار اسلامی باشد که نه متطرف است نه سیاسی.»
وی اسلامی را که امام صدر ارائه میکرد، اسلامی میانه، پیشرونده و موافق با شرایط اجتماعی و اسلامی میدانست که در صحنههای سیاسی ـ اجتماعی همه را جذب میکرد.
او با همان نگاه تاریخی همیشگیاش و با توجه به مطلعاتی که دربارۀ عرصههای مختلف تاریخی داشته با امیدواری زیادی از زنده بودن امام یاد میکرد واذعان میداشت که قراین تاریخی به ما نشان میدهد که امام باید زنده باشد.
استاد انتقاداتی هم به نحوۀ پیگیری قضیۀ ربودن امام صدر داشت و معتقد بود: «اگر جدیتر تلاش می شد، زودتر به امام دسترسی میداشتیم. ما امیدواریم از این پس تلاش های جدی تری به عمل آید و هرچه زودتر قدوم مبارک ایشان را ببینیم.»
زمان به سرعت پایان یافت و مقرر شد تا در دیدار دیگری پرسش های بعدی را مطرح کنیم. فرصتی که متاسفانه امکان تحقق نیافت.
بعدها باز هم همکاران مؤسسه با دکتر آیینه وند تماس گرفتند تا به مناسبت سالروز
سخنرانی امام موسی صدر در کلیسای کبوشیین، دیدگاه او را در موضوع «گفت وگو و ضرورتهای آن در دنیای امروز» بشنوند.
استاد باز هم با همان صمیمیت دائمی خاطر نشان کرد: «امام موسی صدر به چیزی در دهۀ ۴۰ و ۵۰ رسیده بود که جامعۀ اسلامی امروز به آن رسیده است. ایشان معتقد بود ما دین را در دو بستر یا ساحت باید نگاه کنیم، یکی ساحت انسانی و دیگری ساحت درون دینی. معتقد بود نگاه همۀ ادیان انسانی است، مبدأ و معادشان یکی است و در یک مسیر حرکت میکنند. بنابراین یک مسلمان با یک یهودی و مسیحی میتوانند با هم بیندیشند و حرف بزنند و این اشاره به همان آیۀ شریفه دارد که: ای اهل کتاب بیایید دربارۀ نقطهای که همه در آن مشترک هستیم صحبت کنیم، اینکه به جز خدای تعالی معبودی را نمیپرستید. ایشان این شعار را داشت و عملیاتی هم کرد، به کلیسا میرفت و مسیحیان اعتقاد ویژهای به ایشان داشتند. در همین راستا در بهمن ۱۳۵۳، در سخنرانی ای که در کلیسا دارد، از تروریسم دینی بحث میکند و میگوید که به اسم دین نباید تروریسم را حاکم کرد. معتقد است که دین نگاه انسانی دارد و یک جمله از حضرت مسیح و جملۀ دیگری از رسول خدا در سخنرانیاش میآورد و از مشترکات و وحدت ادیان میگوید. در واقع امام موسی صدر، پیشتاز وحدت ادیان بود و به نتیجه رسید که میتوان ادیان را به هم پیوند داد و از پتانسیل آن برای نجات انسان استفاده کرد. خود قرآن نیز بر این موضوع تأکید میکند که خدای واحد، قیامت و رستاخیز واحد و کتاب آسمانی که همه را به توحید و عقل میخواند، از مشترکات است و چیزهای دیگر نباید زمینه اختلاف درون دینی یا برون دینی را ایجاد کند.»
این استاد برجستۀ تاریخ اسلام، امام صدر را مجتهدی آگاه و پر مطالعه خواند که سالها جوامع مختلف را دیده و به آنها سفر کرده بود و با اقوام و ادیان و مکاتب مختلف ارتباط داشت. این شخصیت عقلانی میاندیشید و به نکات وحدت آمیز بیشتر توجه داشت تا حاشیههای اختلاف انگیز. این نشان میداد که از زمان خودش جلوتر بود و درک درستی از مسائل داشت.
او از اینکه امام به آزادی و داشتن فضای مناسب توجه میکرد خشنود بود و تصریح میکرد: «امام صدر اعتقاد داشت بهانههایی که فرد را از انسانیت دور میکند باید از بین برد. بنابراین، باید تعصب نداشت و به جای آن باور درست داشته باشیم، تنش ایجاد نکنیم و از همه مواردی که خدا داده برای رشد انسانیت استفاده کنیم. و در نهایت، همان طور که ایشان بر حفظ کرامت انسان بسیار توجه میکرد، از قدرت و ثروت جامعه برای ایجاد وحدت استفاده کنیم نه اختلاف.»
رئیس پژوهشگاه علوم انسانی در ارزیابی عملکرد جریان های افراطی که به نام اسلام به تکفیر و حذف دیگران میپردازند نیز میگفت: «کسانی که این قبیل کارها را انجام میدهند، لائیک هستند و اهل دین اسلام و یا مسیحیت و یا یهودیت نیستند، زیرا پیامبران آنها چنین رفتاری نداشتند. در واقع این حرکتها توسط برخی متعصبان و افراطیها بر ضد دین و ارزشها انجام میشود. اگر امام موسی صدر حضور داشت روح زیبا، تمدن ساز و معنا ساز اسلام و اندیشههای متعالی آن را ترویج میکرد و در عمل نشان میداد که آنها کار درستی نمیکنند و در این باره گفتوگو میکرد، به جای اینکه بیشتر تنش ایجاد کند. در واقع اگر امام موسی صدر بود یا حداقل پنج نفر شبیه ایشان بودند، این حرکتهای افراطی که چهرۀ اسلام را خراب کردهاند، نمیتوانستند به این شکل مقابله و دفاع کنند، دفاعی که بدتر از صدهزار حمله است.»
یادش گرامی